مستلزم جهل خداوند است، پس مراد انكار و توبيخ اين كسان است، و بالضروره اين انكار و توبيخ مربوط به يك امر محقق خواهد بود، بنابر اين ارتداد آنها پس از مرگ پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم امرى محقق و حتمى است، و از همين رو (انقلبتم) را به لفظ ماضى آورد تا دليل تحقق آن باشد. (1) ارتداد در نهج البلاغة على عليه السلام مى فرمايد: (... تا آن گاه كه خداوند رسول خود را به نزد خويش برد گروهى از دين بازگشتند، اختلاف آراء آنان را به تباهى كشيد، به دوستان صميمى و همراز خويش دل گرم شدند، با غير رحم و خويشاوند [رسول خدا] پيوستند، از آن سبب و وسيله اى كه مأمور دوستى با او بودند (يعنى خاندان پيامبر) دورى گزيدند و بنا را با همه پيوستگى اش از جا در آوردند و در غير جايگاه خود بنا نمودند (ولايت را به نا اهلش سپردند)، آنان معدن همه خطاها و درهاى ورود همه گمراهان به گمراهى بودند، به حيرت و سرگردانى دچار شدند، و چون فرعونيان در مستى و بى عقلى غافلانه به سر بردند. (2) ارتداد در احاديث اخبار و احاديث در اين زمينه فراوان است و همه به طور قوى مقصود را به صراحت مىرسانند تا آنجا كه علامه مظفر رحمه الله گفته است: برخى از آن اخبار مانند آيه شريفه ارتداد (آل عمران / 144) صريح در دلالت بر ارتداد [برخى از] امت پس از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اند. (3) براى توضيح بيشتر رجوع شود به صحيح بخارى
(٥٧٧)