اما متأسفانه در كتاب (معارف) در چاپهاى گوناگونى كه نزد ماست چنين است: (اما محسن بن على در كودكى از دنيا رفت). اين جنايت و جنايتى بزرگ در حق كتابها و معارف دينى است.
ب - ابن ابى الحديد معتزلى گويد: چون ابوهريره با معاويه به كوفه آمد شبها در باب كنده مى نشست و مردم در مجلس او شركت مى كردند، جوانى از كوفه آمد و نزد او نشست و گفت: اى ابوهريره، تو را به خدا آيا از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدى كه در حق على بن ابى طالب مى فرمود: (خداوندا، دوست او را دوست بدار، و دشمن او را دشمن)؟ گفت: آرى خدايا. جوان گفت: پس من به خدا گواهى مى دهم كه تو دشمن او را دوست و دوست او را دشمن داشته اى. اين بگفت و از نزد او برخاست.
و راويان روايت كرده اند كه ابوهريره با كودكان در راه غذا مى خورد و با آنها بازى مى كرد و هنگامى كه امير مدينه بود خطبه مى خواند و مى گفت: (سپاس خدايى را كه دين را قيام (سبب برپايى) وابوهريره را امام ساخت)، و بدين وسيله مردم را مى خندانيد. و در زمان امارت مدينه در بازار راه مى رفت و چون به مردى مى رسيد كه جلو او راه مى رفت پاهاى خود را به زمين مى زد و مى گفت: راه بده، راه بده كه امير آمد - يعنى خودش.
من گويم: همه اينها را ابن قتيبه در كتاب معارف در شرح حال ابوهريره آورده و سخن او درباره وى حجت است زيرا نسبت به او متهم و مشكوك نيست. (1) علامه امينى رحمه الله پس از نقل اين سخن در الغدير (1 / 204) گويد: همه اينها را دست تحريف بازيگر با كتاب معارف (ط مصر، 1353 ه) انداخته، و دست امين طبع چه بسيار از اين گونه موارد از آن كتاب حذف كرده چنان كه برخى مطالب را