و نيز گويد: پوشيده نماند كه رياست امام رياستى دينى و زعامتى الهى و نيابت از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در اداى وظايف او است، بنابر اين هدف نهايى آن صرف حفظ حوزه اسلام و ايجاد امنيت اجتماعى نيست و اگر نه مى توانست امام كافر يا منافق يا يكى از فاسق ترين مردم باشد در صورتى كه هدفهاى مذكور به دست وى تأمين گردد، بلكه هدف نهايى از وجود امام تحصيل چيزى است كه سعادت دو جهان بدان تأمين گردد مانند هدفى كه از رسالت پيامبر در نظر است، و اين امكان ندارد مگر آن كه امام هم مانند پيامبر معصوم باشد... (1) و نيز گويد: امامت از اصول دين است و حق هم همين است. (2) 2 - علامه امينى - رضوان الله عليه - گويد: خلافت امارتى است الهى مانند نبوت، با اين فرق كه شأن پيامبر قانونگذارى و آوردن وحى الهى است و شأن خليفه تبليغ و توضيح و تفسير مجملات قانون الهى است... (3) و نيز پس از چند سطرى كه در رد سخن ابن تيميه حرانى سخن رانده، گويد:
اگر كسى امامت را از اصول دين بشمارد چندان از قياس و دليل به دور نيفتاده است پس از آن كه مى بينيم خداى سبحان ولايت مولايمان اميرمؤمنان عليه السلام را به ولايت خود و رسولش پيوند داده و فرموده: انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا... (4) و مراد از مؤمنان در اين آيه خصوص على عليه السلام است چنان كه در جلد 2 / 52 بدان اشاره شد و پس از اين نيز مفصلا بيان خواهد شد. و در آيه ديگرى كمال