جار الله زمخشرى در تفسير كشاف (4 / 197) از ابن عباس رضى الله عنه روايت كرده است كه: (حسن و حسين عليهما السلام بيمار شدند، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به همراه گروهى به عيادت آنها رفتند و به اميرمؤمنان عليه السلام گفتند: اى ابا الحسن، كاش براى شفاى اين دو فرزندت نذر مى كردى! على و فاطمه عليهما السلام و فضه خادمه نذر كردند كه اگر حسنين عليهما السلام شفا يابند سه روز روزه بگيرند. آن دو بزرگوار شفا يافتند، اما چيزى براى افطار نداشتند. على عليه السلام از شمعون خيبرى يهودى سه من جو قرض گرفت، فاطمه عليها السلام يك من از آن را آرد كرد و پنج قرص نان به تعداد خودشان تهيه نمود. همين كه نانها را سر سفره نهادند تا افطار كنند سائلى از راه رسيد و گفت:
سلام بر شما اى خاندان محمد، مسكينى هستم از مساكين مسلمانان، مرا خوراك دهيد تا خداوند شما را از مائده هاى بهشتى بخوراند. همگى نان خود را به او بخشيدند و شب را تنها با آب افطار نموده و به سر بردند و فردا صبح را روزه گرفتند. شب دوم نيز همين حادثه تكرار شد و يتيمى از راه رسيد و نانها را به او بخشيدند و شب سوم اسيرى رسيد همين كار را كردند. چون صبح شد على عليه السلام دست حسن و حسين عليهما السلام را گرفت و نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رفتند. تا چشم رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به آنان افتاد و ديد كه از شدت گرسنگى چون جوجه به خود مىلرزند فرمود: ديدن شما بدين حال چه سخت مرا مىآزارد! و برخاست و با آنان به راه افتاد. به منزل فاطمه عليها السلام آمد و او را ديد كه در محراب نشسته و (از گرسنگى) شكمش به پشت چسبيده و چشمانش فرو رفته است. اين حال او را بسيار آزرد، جبرئيل فرود آمد و گفت: اى محمد! بگير اين را كه خداوند تو را درباره خاندانت تهنيت گفته است، پس سوره (دهر) را بر او خواند).
علامه نيشابورى نيز همين شأن نزول را در تفسير خود آورده است، آن گاه گويد: (و روايت است كه سائل در آن سه شب جبرائيل بوده است كه به اذن خدا مى خواست آنان را بيازمايد).