كيفيت معيشت آن حضرت چنين بود كه خوراكش نان جو بود و از آن هم آن قدر تناول نمى كرد كه سير شود. (1) در غزوه ء خندق دخترش صديقهء كبرى قسمتى از گرده ء نان را برايش آورد كه بعد از سه روز اول طعامى بود كه آن حضرت تناول مى فرمود. (2) و اين گونه زندگى نه از تنگدستى بود، چون در همان روزگار بخشش و عطايش به صد شتر مى رسيد. (3) هنگامى كه از دنيا رفت نه دينارى از او باقى ماند و نه درهمى و نه غلامى و نه كنيزى و نه گوسفندى و نه شترى، وزره آن حضرت نزد يكى از يهوديان مدينه در مقابل بيست صاع جو - كه براى قوت اهلش نسيه خريده بود - گرو بود. (4) در دو نكته بايد تأمل كرد:
1 - ترديدى نيست كه با موقعيت آن حضرت و امانت او كسى از او گرو نمى خواست، ولى نظر اين است كه با عدم كتابت دين، قانون رهن كه وثيقهء مال غير است حتى از بالاترين شخصيت اسلام در مورد يهودى هم مراعات شود.
2 - كسى كه لذيذترين اطعمه براى او فراهم بود، به جهت اين كه قوت و غذاى او از ضعيف ترين افراد تحت حكومتش بهتر نباشد، تا آخر زندگى از نان جو سير نشد.
و نمونهء ايثار آن حضرت اين است كه دخترى كه كتب عامه و خاصه مشحون به فضايل اوست، و آياتى از كتاب مجيد - همچون آيهء مباهله (5) و آيهء تطهير - (6) و احاديثى از سنت - مانند حديث كساء (7) و عنوان " سيدة نساء اهل