3 - اثر دين در زندگى شخصى:
زندگى انسان متن و حاشيه و اصل و فرعى دارد، اصل و متن خود اوست، و حواشى و فروع، آنچه به او تعلق دارد، مانند مال، مقام، همسر، فرزند و بستگان.
حب ذات و علايق ذات، زندگى آدمى را با دو آفت غم واندوه، و نگرانى و ترس به هم آميخته، غم و غصه براى آنچه ندارد تا به او برسد، و ترس و نگرانى كه مبادا حوادث روزگار آنچه را دارد از او بگيرد.
ايمان به خدا هر دو آفت را ريشه كن مى كند، چون ايمان به خداوند عالم قادر حكيم و رحيم، او را وادار به انجام وظايفى مى كند كه براى او مقرر شده، و با انجام وظايف بندگى مى داند خداوند به عنايت حكمت و رحمت، او را به آنچه خير و سعادت اوست و اصل، و از آنچه مايهء شر و شقاوت اوست باز مى دارد.
بلكه با يافتن حقيقتى كه هر حقيقتى در برابر او مجاز است، و هر چه غير اوست سرابى است كه نمايش آب است، گمشده اى ندارد، و با ايمان به (ما عندكم ينفد و ما عند الله باق) (1) آنچه فانى و ناپايدار است براى او جاذبه اى ندارد كه از نداشتنش غمگين و از باختنش نگران باشد (ألا إن أوليآء الله لاخوف عليهم ولاهم يحزنون - الذين ءامنوا وكانوا يتقون - لهم البشرى في الحيوة الدنيا وفي الاخرة لا تبديل لكلمت الله ذلك هو الفوز العظيم). (2) آنچه اعصاب آدمى را در اين زندگى فرسوده مى كند اضطرابها و هيجانهايى است كه از شادمانى ظفر به علايق مادى و افسردگى از نرسيدن به آنها حاصل مى شود، و لنگر ايمان است كه در طوفان اين امواج به مؤمن آرامش و اطمينان مى دهد (لكيلا تأسوا على ما فاتكم ولا تفرحوا بما ءاتكم) (3)، (الذين ءامنوا وتطمئن قلوبهم بذكر الله ألا بذكر الله تطمئن القلوب). (4)