مى دهد كه در صورت وجدان او سعادت جاويد و در صورت فقدان او شقاوت ابدى نصيبش مى شود، وظيفهء عقلى او آن است كه به قلب و زبان انكار آن نكند، و در مقام عمل به قدرى كه توان دارد در جستجوى او كوشش كند، و در مقام وظايف عملى رعايت احتياط نمايد، كه مبادا خداوندى باشد و تخلف از فرمان او شقاوت ابدى را در پى داشته باشد، همچنان كه اگر احتمال وجود سمى در لذيذترين غذا بدهد، به وظيفهء عقلى خود از خوردن آن غذا بايد امساك نمايد.
هر شاكى در وجود خدا به اين عدل كه واجب عقلى اوست عمل كند، بى شك به معرفت و ايمان خواهد رسيد (والذين جهدوا فينا لنهدينهم سبلنا) (1) و اگر نه با آلودگى به ظلم به اين حقيقت معرفت آن قدوس متعال ميسر نخواهد شد (يؤتى الحكمة من يشآء و من يؤت الحكمة فقد أوتى خيرا كثيرا) (2)، (ويضل الله الظلمين و يفعل الله مايشآء). (3) بعد از توجه به اين امور به بيان اصول دين مى پردازيم.
راه رسيدن به ايمان به خدا راههاى رسيدن به ايمان به خداوند متعال متعدد است:
براى اهل الله دليل بر او و وسيلهء معرفت او خود اوست - (أو لم يكف بربك أنه على كل شئ شهيد) (4)، " يا من دل على ذاته بذاته " (5)، " بك عرفتك وأنت دللتنى عليك ". (6) و براى غير آنان - از جهت اختصار - به چند راه اشاره مى كنيم: