داراى عقل و شعور باشد، ادراك كاربرد و نتيجهء وجود آن اعضا براى او ميسر نيست، و هرگز نمى تواند بفهمد كه حكمت تشكيلات اسرار آميز مغز چيست، يا دستگاه بينايى و شنوايى و جهاز تنفس براى او به چه كار مى آيد، و وقتى به دنيا قدم گذاشت حكمت آنها ظاهر مى شود.
همچنين جنين جان انسان در رحم مادر طبيعت به وسيلهء تعليم و تربيت وحى الهى بايد به قوا و اعضايى مجهز شود كه ابزار حيات ابدى اوست، و حكمت آن دستورات بعد از قدم گذاشتن به عالم آخرت - كه نسبت آن به دنيا، نسبت دنيا به رحم مادر است - روشن مى شود.
به اين جهت تعبد در احكام دين از ضروريات خلقت انسان است، بلكه از ضروريات كمال انسانى است، چون ارزش عامل به عمل، و ارزش عمل به داعى و محرك عامل بر آن عمل است، و بيان معصوم (عليه السلام) هم راهنماى به اين واقعيت است " انما الاعمال بالنيات ولكل امرئ مانوى " (1) از اين رو اطاعت خدا براى خدا با چشم پوشيدن از مصلحت ومفسده و نفع و ضرر مقام مقربين است.
2 - لزوم تقليد از علماى دين براى كسانى كه قدرت استنباط ندارند: انسانى كه حفظ حيات و سلامت او تابع مقررات و قوانينى است، چاره ندارد براى حفظ سلامت خود يا طبيب باشد، و يا به طبيب حاذق مورد اعتماد مراجعه كند و به دستور او عمل نمايد، و يا جانب احتياط را بگيرد و از هر چه احتمال مى دهد مضر به حال اوست خوددارى كند، تا بداند يا از دانا بپرسد.
بلكه تقليد از ضروريات زندگى انسان است، چه عالم باشد و چه جاهل، نياز جاهل به تقليد در زندگى روزمره اش محتاج به بيان نيست، و نياز عالم به تقليد به اين جهت است كه هر دانشمندى دايره ء دانش او به قسمت ناچيزى از احتياجات او محدود است، مثلا دانشمند در طب در ساختمان خانه اش بايد مقلد مهندس و معمار ساختمان باشد، و اگر سوار هواپيما شد مقلد خلبان، و اگر سوار كشتى شد