(سوم) آن كه انسان ببيند آن چيز را در كارى كه شرط آن پاكى است استعمال مى كند، مثلا ببيند با آن لباس نماز مى خواند، يا در آن ظرف غذا مى خورد.
(چهارم) آن كه احتمال داده شود كه آن مسلمان بداند شرط كارى را كه با آن چيز انجام مى دهد طهارت است، پس اگر مثلا نداند كه بايد لباس نمازگزار پاك باشد و با لباسى كه نجس شده نماز بخواند، نمى شود آن لباس را پاك دانست.
(پنجم) آن كه آن مسلمان بالغ باشد.
مسأله 228 - اگر انسان يقين يا اطمينان پيدا كند كه چيزى كه نجس بوده پاك شده است، يا دو عادل يا يك عادل به پاك شدن آن خبر دهند، و همچنين اگر شخصى كه مورد وثوق باشد به پاك شدن آن خبر دهد وظن بر خلاف گفتهء او نباشد آن چيز پاك است، و همچنين است اگر كسى كه چيز نجس در اختيار اوست بگويد آن چيز پاك شده در صورتى كه متهم به بى مبالاتى در طهارت و نجاست نباشد، و يا مسلمانى چيز نجس را آب كشيده باشد، اگر چه معلوم نباشد درست آب كشيده يا نه.
مسأله 229 - كسى كه وكيل شده است لباس انسان را آب بكشد، اگر بگويد آب كشيدم و انسان بگفتهء او اطمينان پيدا كند يا ثقه باشد وظن بر خلاف گفتهء او نباشد آن لباس پاك است، ولى اگر لباس در اختيار او باشد و متهم به بى مبالاتى در طهارت و نجاست نباشد، حصول اطمينان لازم نيست.
مسأله 230 - اگر انسان حالى دارد كه در آب كشيدن چيز نجس يقين و اطمينان پيدا نمى كند، مى تواند به آنچه كه افراد متعارف در تطهير عمل مى كنند اكتفا نمايد.
12 - رفتن خون متعارف مسأله 231 - خونى كه در جوف ذبيحه بعد از كشتن آن به طريق شرعى باقى مى ماند، اگر خون به مقدار متعارف خارج شده باشد - چنان كه در مسألهء " 98 " گذشت - پاك است.