بعد از طلاق سوم به ديگرى شوهر كند با چند شرط به شوهر اول حلال مى شود، يعنى مى تواند آن زن را دوباره عقد نمايد:
(اول) آن كه عقد شوهر دوم دائم باشد و اگر عقد مدت دار باشد - مثلا يك ماهه يا يك ساله - بعد از آن كه از او جدا شد شوهر اول نمى تواند او را عقد كند.
(دوم) شوهر دوم با او از جلو نزديكى و دخول كند به نحوى كه هر دو لذت جماع را ببرند.
(سوم) شوهر دوم طلاقش دهد يا بميرد.
(چهارم) عده ء طلاق يا عده ء وفات شوهر دوم تمام شود.
(پنجم) بنا بر احتياط واجب شوهر دوم بالغ باشد.
طلاق خلع مسأله 2592 - طلاق زنى را كه از شوهر كراهت دارد و ترس آن باشد كه حقوق واجبهء شوهر را مراعات نكند و در حرام بيفتد و مهر يا مال ديگر خود را به او مى بخشد كه طلاقش دهد، طلاق خلع گويند.
مسأله 2593 - اگر خود شوهر بخواهد صيغهء طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد، پس از بذل مى گويد: " زوجتي فاطمة، خلعتها على ما بذلت " يعنى (زنم فاطمه را در مقابل چيزى كه بذل نموده، طلاق خلع دادم).
و بنابر احتياط مستحب بعد از جملهء مشتمل بر خلع " هي طالق " هم بگويد و در صورتى كه زن معين باشد، بردن نامش لازم نيست.
مسأله 2594 - اگر زنى كسى را وكيل كند كه مهر او را به شوهرش ببخشد، و شوهر همان كس را وكيل كند كه زن را طلاق دهد، چنانچه مثلا اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد، وكيل صيغهء طلاق را اين طور مى خواند: " عن موكلتي فاطمة بذلت مهرها لموكلي محمد ليخلعها عليه " پس از آن بدون آن كه - بنابر احتياط - موالات عرفا به هم بخورد مى گويد: " زوجة موكلي خلعتها على ما بذلت " و اگر