چيزى از او بگيرد، و بايد از مال خودش عوض زكات را به مستحق بدهد.
مسأله 1954 - كسى كه بدهكار است و نمى تواند بدهى خود را بدهد، اگر چه مخارج سال خود را داشته باشد، مى تواند براى دادن قرض خود زكات بگيرد، ولى بايد مالى را كه قرض كرده در معصيت خرج نكرده باشد.
مسأله 1955 - اگر به كسى كه بدهكار است و نمى تواند بدهى خود را بدهد زكات بدهد، بعد بفهمد قرض را در معصيت صرف كرده، چنانچه آن بدهكار فقير باشد، مى تواند آنچه را كه به او داده است بابت زكاتى كه به فقرا داده مى شود حساب كند.
مسأله 1956 - كسى كه بدهكار است و نمى تواند بدهى خود را بدهد - اگر چه فقير نباشد - انسان مى تواند طلبى را كه از او دارد بابت زكات حساب كند، ولى اگر فقير نباشد، در صورتى كه بداند مالى را كه بدهكار است در معصيت صرف كرده، نمى تواند بابت زكات حساب كند.
مسأله 1957 - مسافرى كه خرجى او تمام شده يا مركبش از كار افتاده، چنانچه سفر او سفر معصيت نباشد و نتواند با قرض كردن يا فروختن چيزى خود را به مقصد برساند، اگر چه در وطن خود فقير نباشد، مى تواند زكات بگيرد، ولى اگر بتواند در جاى ديگر با قرض كردن يا فروختن چيزى مخارج سفر خود را فراهم كند، فقط به مقدارى كه به آن جا برسد مى تواند زكات بگيرد.
مسأله 1958 - مسافرى كه در سفر درمانده شده و زكات گرفته، بعد از آن كه به وطنش رسيد، اگر چيزى از زكات زياد آمده باشد، در صورتى كه نتواند به دهنده ء زكات برگرداند، يا برگرداندن به او مشقت داشته باشد، بايد آن را به حاكم شرع بدهد و بگويد آن چيز زكات است.
شرايط كسانى كه مستحق زكاتند مسأله 1959 - كسى كه زكات مى گيرد بايد شيعهء دوازده امامى باشد، و اگر انسان كسى را شيعهء دوازده امامى بداند و به او زكات بدهد، و بعد معلوم شود نبوده،