كه " كاد أن يموت ". (1) (الرحمن الرحيم) و (ملك يوم الدين) به نماز گزار بال و پر خوف و رجا مى دهد، و آدمى را به رحمت و عزت خدا آشنا مى كند، و در جملهء اول مغفرت و ثواب و در جملهء دوم مؤاخذه و عقاب مى بيند.
و در اين هنگام عظمت الوهيت و ربوبيت و رحمانيت و رحيميت و فضل و عدل خدا قلب او را تسخير و از غيبت به خطاب التفات مى كند، و با اين ادراك كه جز او سزاوار پرستش نيست، مى گويد: (إياك نعبد) و با توجه به اين كه عبادت هم به هدايت و حول و قوهء اوست مى گويد: (وإياك نستعين) در (نعبد) مى بيند عبادت از بنده است، و در (نستعين) مى بيند به خداست، كه (لا حول ولا قوة الا بالله).
در (إياك نعبد) نفى جبر است و در (إياك نستعين) نفى تفويض، و به صيغه جمع مى گويد تا خود را جدا از مسلمانان نبيند، و در (إياك نعبد وإياك نستعين) هم كلمهء توحيد و هم توحيد كلمه را عملى مى كند.
آن گاه كه وظيفهء عبوديت را انجام داد نوبت به دعا و در خواست بنده از مولا مى رسد، و مى گويد: (إهدنا الصرط المستقيم) علو همت انسانيت و جلال و اكرام الوهيت اقتضا مى كند كه از او ارزشمندترين گوهر را بخواهد، و آن گوهر هدايت به صراط مستقيم است كه از هر افراط و تفريطى بر كنار است، و خط مستقيم تعدد ندارد، خدا يكى است و راه او هم يكى است، و اين خط سيرى است كه از نقطهء نقص انسان شروع مى شود (والله أخرجكم من بطون أمهتكم لا تعلمون شيئا) (2) و به كمال مطلق منتهى مى گردد كه " ماذا وجد من فقدك و ما الذى فقد من وجدك " (3) و (و أن إلى ربك المنتهى). (4) (صراط الذين انعمت عليهم) راه مستقيم راه كسانى است كه مورد انعام خدا