اقامه به گوش چپ مولود، و تلقين محتضر به كلمهء توحيد، يعنى افتتاح و اختتام زندگى انسان بايد به نام خدا باشد.
و با آن كه دو مرتبه بعد از تكبير شهادت به (لا إله الا الله) داده مى شود، در آخر هم اين جمله تكرار مى شود، و اين كاشف از نقش اين كلمهء طيبه در كمال علمى و عملى انسان است.
اين جمله از جهت لفظ و معنى داراى خصوصياتى است:
حروف آن همان حروف كلمهء (الله) است، و چون زبان بدون اظهار مى تواند به آن مشغول باشد ريا در آن راه ندارد، و مشتمل بر نفى و اثباتى است كه اعتقاد راسخ به آن، به نفى باطل و اثبات حق در اعتقادات و اخلاق و اعمال منتهى مى شود، و معناى حديث سلسلة الذهب آشكار مى گردد كه " كلمة لا إله الا الله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى ". (1) و بشريت عمق بيان رسول اكرم (صلى الله عليه وآله و سلم) را درك مى كند كه فرمود: " قولوا لا إله إلا الله تفلحوا " (2) و اين منفى و مثبت است كه جان بشر را به مركز برق وجود متصل و به نور فلاح و رستگارى منور مى نمايد.
با تصفيهء روح نماز گزار به تدبر در (لا إله الا الله) هنگام آن مى رسد كه بگويد:
(إنى و جهت وجهى للذى فطر السموت والارض حنيفا ومآ أنا من المشركين) (3) و با توجه به فاطر السموات والارض از زمين و آسمانها مى گذرد، و با هفت تكبير از هفت حجاب هم مى گذرد، و با بلند كردن دستها تا بنا گوش آنچه غير خداست پشت سر مى اندازد و به تكبير او از هر وصفى و از هر حدى كه " الله أكبر من أن يوصف " پرده ء اوهام و افكار را در مقابل عظمت او پاره مى كند، و آماده ء سخن گفتن با خدا مى شود، كه نماز سخن انسان است با خدا، و قرآن سخن خداست با