حديث را بخارى و غير او از اكابر ائمهء حديث عامه ذكر كرده اند، و در حديث ديگر كه به صحت آن بزرگان ائمهء حديث اعتراف كرده اند، فرمود: " على مع القرءان والقرءان مع على لن يتفرقا حتى يردا على الحوض ". (1) و دلالت اين دو حديث بر خلافت بلا فصل آن حضرت واضح است، چون بالاتر از پيغمبر خاتم (صلى الله عليه وآله و سلم) در وجود امكانى كسى نيست، زيرا تمام عوالم وجود از ملك و ملكوت و غيب و شهود به نور رحمت عامهء رحمانيه و رحمت خاصهء رحيميه روشن شده، و مظهر هر دو رحمت آن انسان كامل است (ومآ أرسلنك إلا رحمة للعلمين) (2) همچنان كه برتر از قرآن در كتب الهى كتابى نيست (الله نزل أحسن الحديث كتبا متشبها). (3) ومعيت على (عليه السلام) با اين دو، ومعيت اين دو با على (عليه السلام) نشان دهنده ء اين است كه كمالاتى كه در وجود خاتم (صلى الله عليه وآله و سلم) جمع شده در جان على (عليه السلام)، و علوم تمام كتابهاى آسمانى كه در قرآن مجيد گرد آمده در بيان على (عليه السلام) خلاصه شده است.
(أفمن يهدى إلى الحق أحق أن يتبع أمن لا يهدى إلا أن يهدى فما لكم كيف تحكمون). (4) حديث پنجم:
حديثى است كه به صحت سند آن اهل حديث و رجال از عامه اعتراف كردند، و خلاصهء آن اين است كه جمعى نزد ابن عباس آمدند و ناروا به امير المومنين (عليه السلام) مى گفتند.