" ابوذر گفت: نماز ظهر را با رسول خدا خواندم، سائلى در مسجد سؤال كرد، هيچ كس به او چيزى نداد، وعلى در حال ركوع بود، با انگشتى كه خاتم در آن بود به سائل اشاره كرد، و آن سائل انگشتر از انگشت او گرفت، پيغمبر به خدا تضرع كرد، پس گفت: بار الها برادرم موسى از تو سؤال كرد پس گفت: (قال رب اشرح لي صدري) تو بر او نازل كردى (سنشد عضدك بأخيك ونجعل لكما سلطانا) بار الها من محمد بنده ء توأم، پس به من شرح صدر بده، و كار مرا آسان كن، و براى من وزيرى از اهلم قرار بده، على را، پشت مرا به او محكم كن، ابوذر گفت: والله كلمهء رسول خدا تمام نشده بود كه جبرئيل به اين آيه نازل شد. " (1) و نزول آيه بعد از دعاى رسول، اجابت دعاى آن حضرت است، كه هر سمتى كه هارون نسبت به موسى داشت، همان سمت نسبت به رسول خدا به على داده شد.
و از اين آيه - به مقتضاى حرف عطف - استفاده مى شود همان ولايت خدا كه براى رسول است براى على (عليه السلام) ثابت شده است.
و كلمهء (انما) به دلالتش بر حصر اثبات مى كند كه ولايت در اين آيه براى خدا و رسول وعلى ولايتى است كه به اين سه منحصر است، و آن ولايت غير از ولايت امر - از معانى ولى - نمى تواند باشد.
2 - (فمن حآجك فيه من بعد ماجآءك من العلم فقل تعالوا ندع أبنآءنا وأبنآءكم و نسآءنا ونسآءكم وأنفسنا وأنفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الكذبين). (2) در اين آيهء كريمه براى اهل نظر نكاتى است كه به سه نكته با اغماض از شرح اشاره مى شود:
دعوت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله و سلم) به مباهله برهان رسالت پيغمبر است، و استنكاف نصارى اعتراف به بطلان نصرانيت و حقانيت آيين آن حضرت است، و كلمهء