وامير المؤمنين على (ع) مى فرمود: " انا عبد من عبيد محمد "، من بنده اى از بندگان محمد (ص) هستم.
و حضرت صادق (ع) مى فرمودند: " لو عرفت الله بمحمد ما عبدته " و " ان الله اجل من ان يعرف بخلقه "، اگر خدا را به سبب محمد شناختى عبادت نكردى خدا را و خدا بالاتر از آن است كه به سبب مخلوقش شناخته شود.
2 - توجه نمودن به مقام نورانيت اولياء، و اين كه آنها براى خويش خوديت لحاظ نمى كردند، و هر چه بودند آينه او بودند، و با ملاحظه آنها هيچ گونه من و مائى از آنها مشاهده نمى شد چنانچه در خطاب به آنها عرضه مى داريم:
" من عرفكم فقد عرف الله " كسى كه شما را شناخت پس خدا را شناخته است، و در فرمايشاتشان آمده " بنا عرف الله، وبنا عبد الله وبنا وحد الله " و " ابى الله ان يعرف الا بالرجال ".
به واسطه ما خدا شناخته شد وعبادت شد وبه يگانگى ستوده شده، و منع كرده خدا شناخته شود مگر بواسطه مردان.
واز اينجا است كه خداوند متعال مى فرمايد: " الله نور السموات و الارض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كانها كوكب درى يوقد من شجرة مباركة لا شرقية ولا غربية يكاد زيتها يضئ ولو لم تمسسه نار نور على نور يهدى الله لنوره من يشاء " (33 النور 24).
" يعنى خدا نور آسمانها و زمين است مثل نور وى چون چراغى است و چراغ در شيشهاى است، و شيشه گوئى ستاره درخشانى است كه از درخت پر بركت زيتون كه نه خاورى است و نه باخترى افروخته شود كه نزديك است روغن آن روشن شود گر چه آتش بدان نرسد نورى بالاى نور است، خدا هر كه را خواهد به نور خويش هدايت كند، و اين مثل را براى مردم مى زند كه خدا به همه چيز داناست ".
خصوصا با توجه به تفسيرى كه از اهل بيت وحى (ع) روايت شده