حاجت نوشتم، در خانه اگر كس است يك حرف بس است، و از اخبار گذشته اگر كسى در اشعار سابقين و مكالمات صحابه و تابعين تتبع كند يقين مىكند كه اين مطلب در زمان سابق به حدى ظاهر بوده كه منكرين خلافت و ولايت آن حضرت هم اعتراف بوى داشتهاند، چنانچه در كتاب نصر بن مزاحم و كتاب لوط بن يحيى كه هر دو از ثقات ممدوحين نزد علماء سنت باشند در نقل قصه حرب جمل وصفين اشعار بسيار از اراجيز وغيرها از لشكر حق وجند باطل روايت كرده اند كه در آنها تصريح به وصايت و به اشتهار و معروفيت آن جناب به لقب وصى شده.
وابن أبى الحديد معتزلى ذكر جملهاى از آن اشعار كرده (1) و ما موضع شاهد را در اين باب ايراد مىنمائيم، عبد الله بن أبى سفيان بن الحرث بن عبد المطلب در مديح امير المؤمنين عليه السلام ميسرايد:
ومنا علي ذاك صاحب خيبر * وصاحب بدر يوم شالت (2) كتائبه وصي النبي المصطفى وابن عمه * فمن ذا يدانيه ومن ذا يقاربه ابو الهيثم بن التيهان البدري رضي الله عنه مىگويد:
ان الوصى امامنا وولينا * برح الخفاء وباحت (3) الاسرار عمرو بن حارثة الانصارى در مدح محمد بن الحنفيه گويد:
سمي النبي وشبل (شبه خ) الوصي * ورأيته لونها العندم (4)