كافر، از بنى اميه او را مىكشند (1).
و اين كنيه در ائمه مشترك بين دو نفر است: يكى جناب سيد الشهداء عليه السلام و ديگرى جناب صادق عليه السلام، و ظاهر آن است كه اين كنيه و اسم از براى ايشان به امر خداوند تبارك و تعالى بوده.
فائده استطراديه در كتاب (منتهى الارب) آورده كه " يقال يكنى بأبي عبد الله مجهولا، ولا يقال يكنى بعبد الله " يعنى اگر بخواهند بگويند كنيه فلان چيست مثلا، مىگويند " يكنى بأبي عبد الله " نه عبد الله، من مىگويم اگر مراد نافي: عدم صحت اين عبارت است، وجهى ندارد، چه باء حرف جر گاه صله اين فعل است كه تكنيه باشد در اين وقت بايد گفت " يكنى بأبي فلان " و گاه براى سببيت است، و در اين وقت معنى عبارت چنان است كه بواسطه فلان كنيه دار شده، و لازم است كه اسم خود آن فرزند را مثلا مدخول " با " كنند، و گويند " يكنى بفلان " و اگر مراد نافى: نفى استعمال است، خلاف واقع و ناشى از قصور تتبع و عدم اطلاع بر مجارى استعمالات عرب است، چه انواع اين عبارت كه " يكنى بولده فلان " يا - بعد از ذكر فرزند مخصوص كسى - " و به يكنى " در كلمات سلف و طبقاتى كه كلماتشان حجت است، بيش از حد احصاء است، از آن جمله است عبارت ابن اسحاق وقتاده در محكيه در (اسد الغابة) در ذكر پيغمبر گفتهاند " وبالقاسم كان يكنى ".
و در شعر جناب عبد المطلب كه در كتب معتبره به آن حضرت نسبت داده اند