بنى اميه باشد، چه ساير اين طايفه هم از اين قبيل وسالك اين سبيل بودند، و كفر وزندقه والحاد وفسق وفجور وجور و طغيان بتوارث از ابوسفيان، و حكم در ايشان از پدر به پسر منتقل مىشد، و اگر كسى به تواريخ و سير رجوع كند شكى در اينها نكند خصوصا تواريخ اهل سنت و جماعت كه شبهه تعصب در آنها نمىرود، و مهما امكن درصدد اخفاى عيوب خلفاى خود هستند، ولى باز به تأييد الهى و امداد سماوى جابجا و كتاب به كتاب حق بر زبان ايشان جارى مىشود، و اعتراف به فضائل ائمه هدى و رذائل دشمنان خدا مىكنند، چنانچه علماى شيعه عموما و فضلاء هند ايدهم الله خصوصا در استقصاء اين كلمات حظ موفور و سعى مشكور دارند، و اين بنده با عدم فرصت وقلت بضاعت گاه گاه بر سبيل استطراف و استطراد برخى از آنها را در اين مختصر تضمين مىكنم، و گوش زد سامعين مىنمايم.
و از محاسن كتب وبدايع رسايل منشورى است كه معتضد عباسي فرمان داد بنويسند در سنه دويست و هشتاد و چهار هجرى و بر منابر بخوانند، و منع كرد سقايان را از ترحم بر معاويه كه مرسوم بود، چنانچه از (تاريخ محمد بن جرير الطبرى) در شرح (نهج حديدى) مذكور است، و آن منشور مشتمل است بر طائفهاى از اخبار وآثار در مساوى بني اميه عموما و خصوصا، و اكثر اخبار مذكوره را حاوى است، و ساير بدع وفتن ايشان را به نحو اشاره واجمال متضمن است، و چون قول خليفهاى از خلفاى سنيان است البته اطاعت او واجب است كه در آنجا تحريض وتحريص بر لعن بني اميه و برائت از معاويه و احزاب او كرده است، و چون عبارت آن منشور در غايت فصاحت واتقان وعربيت است اولى تر آنكه ما عين آن را در اين مختصر نقل كنيم و به ترجمه آن نپردازيم، چه جمل مطالب او در مواضع متعدده اين كتاب مذكور