ثقفى نقل نموده كه پدرش از حضرت صادق حديث مىكند كه فاطمه بنت رسول الله سبحه از ريسمان پشمين داشت كه تابيده بود، و بر او گرهى چند بود كه شماره عدد تكبيرات به او مىكرد، چون حمزه سيد الشهداء شهيد شد از تربت او سبحهاى گرفت، و مردم استعمال او كردند، و چون حسين عليه السلام كشته شد امر راجع به او شد و مردم استعمال تربت او كردند به جهت فضلى كه در او است (1). (مراجعه شود به صفحه 459) و در (تهذيب) سند به موسى بن جعفر عليهما السلام مىرساند كه فرمود شيعه ما مستغنى نيستند از چهار چيز (2) سجاده كه بر او نماز كنند، و انگشترى كه بوى تختم نمايند، و مسواكى كه به او دندان خود را مسواك كنند، وسبحهاى از قبر ابي عبد الله عليه السلام كه در او سي و سه داند باشد كه هر وقت او را حركت بدهند به ذكر خداى به هر دانه براى ايشان چهل حسنه بنويسند، و اگر حركت بدهند يعنى بگردانند در حال سهو كه بخواهند با او بازى كنند بنويسند براى ايشان بيست حسنه (3).
و هم در (تهذيب) است مسندا كه حميرى از فقيه - كه كنايه از امام زمان عليه السلام - است بالمكاتبه سؤال كرد كه آيا جايز است تسبيح بطين قبر سيد الشهداء و آيا در او فضلى است؟ پس نوشت به خط مبارك و من خواندم، و از روى او نقل كردم، تسبيح كن به او كه هيچ تسبيحى افضل از او نيست، و از جمله فضل او اينست كه مسبح تسبيح را فراموش مىكند، وسبحه را مىگرداند و ثواب آن تسبيح براى او نوشته مىشود (4).
د - استحباب وضع او با ميت، و خلط او بحنوط است، چنانچه در ذيل همين