به حال وى است، و او قبل از بعثت خبر داده به نبوت پيغمبر و امامت ائمه اثنا عشر، و اشعار او در كتب مسطور است، ومعاصر مورخ را در تفسير اين كلمه خطائى واضح دست داده كه حديث را تنزيل بر حضرت ابو طالب كرده، وقس را بى مساعدة عرف و لغت كنايه از آن جناب گرفته، و هم چنين در آيه كريمه " ان ابراهيم كان امة واحدة قانتا لله " (120 ابراهيم 16) گفتهاند.
و بعض علما را در اين تأويلى ديگر است، و آن چنين است كه هر پيغمبرى به حكم رياست واحاطت به مقام امت كل امت است، و ايشان بمنزله اجزاء اويند، پس هر چيزى كه باوشان رسد به او رسد، و بزرگى ايشان بزرگى او است، و هم چنين به حكم آن نوع از يگانگى كه بين كل و جزء است مجموع امت را از كمالات نبى نصيبى است، از اين جهت است كه امت مرحومه خير الامم شدند، و اين بيانى است كه در كليه رؤساء هر چند رياست ظاهريه باشد به اعتبار عرفى متمشى خواهد بود، چه هر رئيسى به لحاظ مطاعيت جهة احاطه و تسلطى بر مرؤسين دارد كه به آن اعتبار آنها را جزء خود فرض مىكند، و اين جزئيت تقديريه منافى بساطت نيست، ولازمه احاطت هست، و از اين روى كار آنها را به خود نسبت مىدهد، و يا آن ها را با خود فرض مىكند و مىگويد ما چنين كرديم و ما چنين گفتيم.
تأسيس: چنانچه در (تاج المصادر) و (منتهى الارب) و (مصباح) است بنياد نهادن است، و اساس بنياد است، و نسبت تأسيس به اساس مبنى بر تجريد است مثل " اسرى بعبده ليلا " (1 / 17) پس بمعنى مطلق جعل است، و اساس به لسان مشهور نحويين مفعول است.
و در امثال اين عبارت اشكالى است، مجمل او آن است كه " مفعول به " عبارت از چيزى است كه اثر فاعل به او برسد و بر او واقع شود، پس وجود " مفعول به " قبل از فعل لازم است تا بتواند متحمل آن اثر شود، و در جائى كه