عربيت موافق آنچه ما گفتيم ايراد كرده اند.
ديگر اينكه او را نسبت داده بعرجى كه عبد الله بن عمرو اموى است، وابو الفرج كه قدوه جميع علماى اين فنون است بحارث بن خالد مخزومى نسبت داده.
ديگر اينكه گمان كرده طرف معارضه مازنى يزيدى نحوى بوده، و يزيدى در زمان هارون بوده، و در سنه صد و شصت و دو وفات كرده، و واثق در سنه دويست و هفده انتقال كرده، مگر اينكه مراد از يزيدى بعض اولاد يزيدى معروف باشد كه او را يزيدى مىگفتند، و اين خلاف ظاهر است.
حاصل مطلب - اگر چه از مقصد دور افتاديم - اينست كه مصاب در فقره زيارت اگر مصدر باشد بايد مصدرى مأخوذ از مبنى للمفعول فرض شود، فيصير المعنى لقد عظم مصابيتى (1) بك.
واظهر در باء بر اين وجه اينست كه صله فعل باشد نه باء سببيت.
(فأسئل الله الذى اكرم مقامك واكرمنى بك) ج - پس مسئلت مىكنم از خدائى كه مقام تو را كريم كرد، و مرا ببركت تو گرامى داشت.
ش - سؤال در لغت عرب بر دو وجه استعمال مىشود گاه متعدى به دو مفعول بنفس، و گاه به مفعول ثانى به كلمه مجاوزه متعدى مىشود، و در صورت اول معنى او طلب است، مىگويند " سئلته الدرهم " يعنى خواستم از او درهم را، و بر فرض ثانى استعلام از حال يا مكان يا كيفيت چيزى است، چنانچه گويند سئلته عن الدرهم يعنى جستجو كردم از حال درهم كه كجاست يا چگونه است، يا چه چيز است، و اين كه در (قاموس) و غير او است كه سئلته الشئ وعن الشئ بمعنى غلط است