اينها همه با قطع نظر از ذيل حديث است كه امر در او اسهل است چه در ذيل حديث محمد بن اسمعيل حديث را از سيف بن عميره بفتح عين مهمله روايت كرده، و او از علقمه، و ظاهر روايت اينست كه علقمه نيز حاضر بوده و كلام را شنيده و استدعاى تعليم دعا كرده، با اينكه محل حاجت ما همان جاى نقل علقمه است.
وسيف را شيخ در (فهرست) ونجاشى و علامه در (خلاصه) تصريح به وثاقت كرده اند، ونجاشى در حق او گفته " له كتاب يرويه جماعات من أصحابنا " و اين مدح عظيمى است، و هيچ كس قدحى در او نكرده جز آبى در محكى (كشف الرموز) كه طعن بر وى زده و گفته: " مطعون فيه ملعون " ومستند قول او على الظاهر نسبت ابن شهر آشوب است او را به وقف، و از اين جهت شهيد فرموده:
" و ربما ضعف بعضهم سيفا، والصحيح انه ثقة " و كلام ابن شهر آشوب علاوه بر آنكه موافقى ندارد مخالف صريح (فهرست) و نجاشى است، و البته قول ايشان مقدم است، وطعن (كاشف الرموز) چنانچه اشاره كرديم به اخذ از ابن شهر آشوب است، بضميمه " عدم حجيت موثق " و بر فرض كه ما تقديم كنيم قول ابن شهر آشوب را شهادت مشايخ مثل شيخ ونجاشى وعلامه و شهيد به وثاقت او باقى است، و ما مستوفى در محل خود حجيت أخبار موثقه را بر منصه ثبوت جلوه داده ايم.
أما علقمة بن محمد: شيخ او را در كتاب (رجال) از اصحاب باقر و صادق عليهما السلام شمرده " وأسند عنه " گفته، و به مذهب جماعتى اين عبارت مفيد مدح است، اگر چه محل تأمل است، وشيخ كشى مناظره اى از او با زيد بن على نقل كرده كه دلالت بر بصيرت وحسن حال او دارد، و از ذيل همين روايت معلوم مىشود كه جلالت شأن او به حدى بوده كه روايت نكردن او معارض روايت صفوان