بدهند.
اول وجود لفظى صرف است، و آن همان اقرار لسانى است، اگر چند در قلب ابدا راه نيايد، و جز كفر در باطن مضمر نباشد، و فايده اين همان حفظ مال و جان و طهارة صورى است، و اين مرتبه مسمى به نفاق است و به اصطلاح مقدم قشر قشر قشر است.
دوم عبارت از اعتقاد في الجملة بتوحيد و نبوت است با انكار شروط كه قصور در مقام ولايت باشد، و اين در فائده و بى فائدهگى با اول شريك است و اگر ثوابى براى اعتقاد آنها باشد به موجب اخبار ما راجع بقائلين به ولايت است كه شيعه ائمه اثنى عشر باشند، و اين مرتبه باصطلاح مذكور قشر قشر است.
سوم اعتقاد به اصول خمسه است بر طبق مذهب اماميه اگر چند مقرون به عمل صالح نباشد چون عموم فساق شيعه، و از براى اين مرتبه در موت و حيات و دنيا و آخرت شؤن و مراتبى است، مثل اينكه سؤرش شفاء است، و قضاء حاجتش از جميع مستحبات افضل و زيارت و عيادت و اعانت او مستحب، و غيبتش حرام وحفظ حياتش واجب و اكرام ميتش به نماز و كفن و دفن بالضرورة واجب و استغفار براى او بعد از موت مندوب ومستحسن است، و احكام كثيره از واجبات و مستحبات و محرمات و مكروهات متعلق به اوست، و نجات براى او ثابت است عقلا و نقلا كتابا وسنة و اجماعا و عقاب بر معاصى او موجب خلود نخواهد شد، و اگر بر بعض معاصى در كتاب و سنت وعده خلود باشد مأول به طول بقاء و امتداد مكث است، و اين مرتبه در آن اصطلاح قشر است.
چهارم همين مرتبه است با عمل صالح كه تقوى باشد از معاصى و مواظبت بر واجبات مثل عالم زهاد وعباد، و عدول از عوام اهل ايمان و مرتبه اينها بالاتر از سابق است، چه هيچ عذاب ندارند، واحتلاماتشان بيشتر، و بواسطه سلامت