از ابن عيسى از ابن ابى نجران از جعفر بن محمد كوفى از عبيد سمين از ابى طريف از ابن نباته روايت مىكند كه أمير المؤمنين عليه السلام خطبه مىكرد و فرمود " سلونى قبل ان تفقدونى " سعد بن ابى وقاص برخواست و گفت يا أمير المؤمنين خبر ده مرا كه در سر و ريش من چند موى است؟ فرمود هان سوگند به خداى مسألهاى پرسيدى كه خليل من رسول خداى خبر داده بود كه تو از من مىپرسى، و نيست در سر و ريش تو موئى مگر اينكه در بن او شيطانى نشسته و در خانه تو سخلهاى يعنى بزغالهاى است كه فرزند من حسين را مىكشد (1)، وعمر بن سعد در آن روزگار طفلى بود كه تازه به راه افتاده بود.
اين خبر بغايت ضعيف است به جهت ضعف كمندانى، و جعفر بن محمد الكوفى، و جهالت عبيد سمين بلكه جهالت ابن عيسى، اگر چه رعايت طبقه مناسب تعيين احمد بن محمد بن عيسى است، كه واسطه بين كمندانى وابن ابى نجران او است، ولى في الجملة خلاف معهود است تعبير از او بابن عيسى، بالجمله سند مقدوح است، وقراين بر خلافش يكى دو فقره گذشت، واوضح از همه اينكه سعد از متخلفين از بيعت بوده بالاتفاق، و در كوفه نيامد، و در زير منبر نه نشست علاوه بر اينكه چون از سعد از قدماء مهاجرين بود و بعد از خلافت عمر طرف ترديد خلافت شد محترم بود و زمان أمير المؤمنين عليه السلام به جهت اختلال امور و عدم انتظام مقتضى اين نوع تشدد در جواب او نبوده، بلكه او خود از اطراف تقيه و تأليف قلوب مىشد، علاوه بر اينكه جلالت صورى خود او مانع از اين جلافت و اين سؤال جاهلانه بود.
و مؤيد اين آنست كه همين روايت در (احتجاج) با اختلاف يسيرى مذكور