كه مىتوان دعوى قطع در روايت هر يك كرد، و محمد بن اسماعيل خود از اجله ثقات است، و شيعه بر جلالت قدر و عظمت شأن او متفق اند، و البته نقل چون اوئى از كسى دليل اعتماد است.
از صالح كه مروى عنه او است، و صالح بن عقبه - بضم عين و سكون قاف - ابن قيس بن سمعان - بفتح سين مهملة - نجاشى در رجال خود وى را ذكر كرده و گفته:
" قيل: انه روى عن ابى عبد الله عليه السلام " و ذكر نجاشى چنانچه در محل خودش تحقيق كرده ايم دليل اماميت است، چه اين كتاب را در تعداد اسماء مصنفين شيعه نوشته، و هم ملتزم شده كه هر كه قدحى داشته باشد خواه در ترجمه خودش و خواه در جاى ديگر متعرض شود، و چون متعرض نشده معلوم مىشود كه او سالم از مذمت بوده، و اين نوع مدحى براى او خواهد بود.
و از اين جهت شيخ فاضل تقى الدين حسن بن داود رحمه الله در بسيارى از جاها كه چنين است نسبت مدح به نجاشى مىدهد، و بى خبران اعتراض مىكنند كه در كلام او چنين چيزى نيست، و تفاصيل اين مطالب را صنا ديد صناعت در محل خود نوشتهاند، و اين بى بضاعت در حاشيه رجال نجاشى مواضع اين استفادات را به اشارات وافيه بيان اجمالى كرده ام.
وشيخ در (فهرست) او را ذكر كرده و گفته: " له كتاب " و اين خود نيز شهادت بر استقامت مذهب است، چه شيخ نيز ملتزم به ذكر علماى اماميه است مگر آنجاها كه تصريح به خلاف كند، و اثبات كتاب نيز خالى از مدحى نيست، و علامه در حق او فرموده: " كذب غال لا يلتفت اليه " و محققين اين فن مثل محقق مجلسى اول، و استاد اعظم چنين استفاده كرده اند كه اين قدح از ابن غضايرى است، چه غالب در حال (خلاصه) اينست كه در جرح و تعديل متابعت