و تعديل مىكند، وبحيله نسبت قتل ريحانه رسول خدا را از او مىخواهد سلب كند كه مىگويد " كان اميرا " و نمىگويد قتل الحسين عليه السلام الحق مقتضاى آن دينى كه يزيد را خليفه واجب الاطاعه بدانند آنست كه ابن سعد را عادل صادق اللهجة بشمارند، و از او اخذ احكام كنند و بعد از اين انشاء الله اشاره خواهيم كرد (1) كه قواعد دين اهل سنت موجب آن است كه اين اعمال مايه خروج از دين نشود، زهى شريعت و ملت، زهى طريقت وكيش.
(ولعن الله شمرا) ج - و خداى لعنت كناد شمر را.
ش - شمر: هو ابن ذى الجوشن، وقيل اسمه اوس، وقيل اسمه شرحبيل بن الاعور الضبابى، ابن الاثير در (اسد الغابة) در باب ذال آورده كه وى را ذو الجوشن گفتند، چه سينه وى نتو و برآمدهگى داشت، مىگويد بر رسول (ص) وارد شدم بعد از غزوه بدر، و كره اسبى كه نام آن اسب قرحا بود به خدمت گذرانيدم، فرمود مرا حاجتى نيست اگر بخواهى با دروع غنايم بدر تعويض كنم؟ گفتم معاوضه نمىكنم، فرمود پس حاجتمند او نيستم، سپس فرمان داد كه مسلمان مىشوى تا از اوائل اين امت بشمار آئى گفتم: نه، فرمود چرا؟ گفتم قوم تو در پى هلاك تواند، فرمود نشنيدى كه چندين تن به خاك در افتادند؟ گفتم خبر شدم، فرمود پس چه وقت هدايت مىشوى؟ گفتم آن روز كه بر كعبه غالب شوى و منزل كنى، فرمود تواند بود، كه اگر بپائى به بينى آن روز را، آنگاه بلال را فرمان داد كه حقيبه (2) مرا بعجوه كه خرماى غالى است انباشته دارد، و چون بازگشتم فرمود او از بهترين شجاعان بنى عامر است، سوگند با خداى كه در