و در سلام دو احتمال است:
يكى اينكه مثل صلوة مراد از او رحمت باشد چه سلام تحيت است، و تحيت خدا اكرام واعظام از جانب او، وايصال بدرجه قرب ونزول أمطار رحمت بر اراضى أرواح واشباح است.
و ديگر اينكه سلام به معنى تسليم باشد به اين معنى كه خداى او را از جميع نقايص وعيوب متصوره سالم بدارد، و از فقد كمالات مترقبه محفوظ كند، و به معارج رفيعه برساند، و در حدى از كمال كه افزون تر از او نيست صيانت ووقايت فرمايد، و چون چنين شد البته حرم آمن ووسيلهاى محكم خواهد شد، و به اين سبب ربطى تام و مناسبتى ثابت حاصل مىشود بين مسلم ومسلم عليه كه موجب رجاى شفاعت و اميد وصول مثوبات عظيمه خواهد شد، و در باب جواز سلام بر غير نبى وانتفاع ايشان به سلام بحثى است كه اولى تر آنكه در شرح كلمه صلى الله عليه وآله كه در زيارت مذكور است تقرير شود.
تنبيه اين عبارت شريفه از صنايع بديع مشتمل بر صنعت التفات است كه عبارت از انتقال از اسلوب خطابى بغيابى يا از يكى از آن دو بتكلم يا عكس باشد، و اين انتقال را در اهتزاز خاطر مستمع وتطريه نشاط وتوقد ذهن وحسن تصدى استماع دخلى تام و تأثيرى غريب است، و در نظم فارسى وعربى كثير الورود است، و در قرآن كريم از اين نمط بسيار است، چنانچه در جائى است " والله الذى ارسل الرياح فتثير سحابا فسقناه الى بلد ميت " (9 / فاطر 35).
و هم در قرآن است " حتى اذا كنتم في الفلك وجرين بهم بريح طيبة " (22 يونس 10).