علم الناس متى سمي علي أمير المؤمنين ما أنكروا فضله " (1).
و هم در آن كتاب از ابو هريره حديث كرده كه پيغمبر فرمود كه خداى گفت در روز ألست: الست بربكم؟ ارواح گفتند: چرا، فرمود " أنا ربكم و محمد نبيكم وعلي أميركم " (2).
و در كتاب (يقين) از كتاب عثمان بن احمد السماك آورده كه رسول خداى فرمود " في اللوح المحفوظ تحت العرش علي أمير المؤمنين " (3).
بالجمله از اين قبيل در فضايل آن امام بزرگوار نه چندان است كه در صحيفه بگنجد يا در كتابى ضبط شود سلام الله عليه وعلى أخيه وآله وذريته.
اما ايمان: باب افعال از امن است و حقيقت او ايمن كردن نفس است از عذاب مخالفت يا از ملكات رديه يا ايمن كردن نبي است از خلاف رأي او چنانچه اسلام هم به همين اعتبار مأخوذ از سلامت است، و مقتضاى قاعده آن است كه اين دو فعل متعدى بنفس باشند ولى به تضمين معنى اذعان و اعتراف متعدى به " باء " و " لام " مىشوند چنانچه تصديق و اقرار هم چنين اند، چه اشتقاق همه آنها مؤدى بتعدى است.
و محقق نراقى رحمه الله در (معراج السعادة) اقسام ايمان را چهار قرار داده اصطلاح فرموده به قشر، وقشر قشر، و لب، و لب لب، و مقتضاى تتبع تام در موارد اطلاقات كتاب و سنت آنست كه يك مرتبه ديگر بر قشر و لب بيفزايند، و اقسام را شش قرار