به حسب وضع لغت اعم است، چه ياء نسبت در جميع اين مراتب و غير اينها مثل نسبت به صنعت و به بلد و به مذهب يكسان است و اختلافى در وضع او نيست، و همچنين ماده نسبت فرقى ندارد، و حمل اخبار قطعية الصدور - وارده در افتخار ائمه عليهم السلام به ولادت از رسول خدا، و يا اينكه ابناء اويند - بر مجاز واستعاره منافى مقام فضل واقعى و شرف نفس الامريست، بلكه متأمل در اخبار كثيره وارده در اين باب و بر استعمالات غير معتمده بر قرينه قطع مى نمايد كه نزاع بين ائمه وبنى عباس در اطلاق حقيقى بوده كه آنها يا لجاجا وعنادا يا از روى التفات به انصراف و غفلت از معنى حقيقى در اين باب خصومت مىكردند، والقاء شبهه در اذهان عوام مىنمودند، وحديثى كه در ذيل آيه دوم مذكور شد شاهد صدق اين مدعى است.
از اين جهت است كه شيخ محقق فقيه محمد بن ادريس حلى رحمه الله در كتاب (سرائر) در باب مواريث دعوى اجماع نموده بر حقيقت بودن " ابن " در ابن بنت، و سيد رضى الله عنه در كلام مفصلى كه از آن جناب نقل شده حكايت عدم خلاف فرموده، و از شيخ طائفه قدس سره حكايت اجماع امت شده، و دليل مخالفين منحصر است در اين بيت كه شاعر گفته: (مراجعه شود به صفحه 444) بنونا بنو أبناءنا وبناتنا * بنوهن أبناء الرجال الاباعد و اين كلام أولا مجهول القائل است، و معلوم نيست در چه طبقه گفته شده از كجا شاعرى در عهد بنى اميه وبنى عباس به جهت تقرب به ايشان وضع نكرده باشد، چنانچه قصص كثيره از اين قبيل است، بلكه اگر حكايت منقوله از خلف احمر، وحماد راويه، وأصمعى و غير ايشان را در جعل اشعار و نسبت به قدما كه در كتب ادب مثبوت است به بينى ابدا از اين گونه اشعار توهم شهادت بر مدعى نمىكنى.