است (1) و در آنجا بجاى فقام سعد فقام رجل آورده، و تصريح بصباوت وصغر آن سخله كرده كه تازه بدست و پا راه مىرفت، و مىتوان مراد از او يزيد پدر خولى يا انس پدر سنان باشد، چه ذى الجوشى پدر شمر اسلام نياورد، شمر خود در زمان امير المؤمنين از ابطال رجال بشمار مىرفت چنانچه عنقريب مذكور مىشود.
بالجملة ابن سعد در روز عاشورا سى و هفت ساله بود، و در سنه شصت و شش هجرى بدست كيسان ابو عمره به امر مختار كشته شد، و سر او را در مجلس آوردند نزد پسرش حفص گذاشتند، مختار پرسيد مىشناسى گفت آرى زندگانى پس از او گوارا نيست، مختار به فرمود تا سر از وى بگرفتند، و گفت عمر بجاى حسين وحفص بجاى على بن الحسين، نه كه اگر سه ربع قريش را بكشم بجاى يك انمله از انامل حسين عليه السلام حساب نشود (2) و نفرين سيد الشهداء كه فرمود " سلط الله عليك من يذبحك في فراشك " مستجاب شد، چه وى را در خانه خود با كمال امن بنهايت مذلت روانه دركات جحيم كردند.
نادرة در (تقريب) ابن حجر است چنانچه حكايت كرده اند كه عمر بن سعد بن ابى وقاص المدنى نزيل الكوفه صدوق لكن مقته الناس لكونه اميرا على الجيش الذين قتلوا الحسين من الثانيه، قتله المختار سنة خمس وستين او بعدها، ووهم من ذكره في الصحابة، فقد جزم ابن معين بانه ولد يوم مات عمر بن الخطاب انتهى.
از اينجانب بايد تعجب كرد كه ابن سعد را از طبقه تابعين به احسان مىشمارد