به ظاهر، چه بالضرورة ناظر در مجارى استعمالات عرب قاطع باختلاف اين دو نوع از سؤال است، از اين جهت است در سوره انفال كه قرائت اهل البيت عليهم السلام وجماعتى ديگر " يسئلونك الانفال " است وقرائت ديگران " يسئلونك عن الانفال " (1 الانفال 8) است، ابن جنى رحمه الله گفته قرائت معروفه راجع به آن قرائت است (1) چه سؤال ايشان از حال انفال به جهت آن بوده كه متعرض آن بودند، و طالب حيازت آن شده بودند، و در (تاج المصادر) است كه سؤال و مسئلت بمعنى خواستن و پرسيدن است، بلى ممكن است كه بگوئيم هر دو در جنس طلب شريكند، فرقى كه هست اينست كه يكى طلب ذات شئ است، و ديگرى طلب علم لشئ، و اين توجيه در عبارت بعض لغويين اگر جارى باشد كه تفسير به مطلق طلب كرده اند در كلام فيروز آبادى متمشى نيست، و دور نيست كه منشأ اشتباه او عبارت جوهرى باشد كه گفته: وسئلته الشئ، وسئلته عن الشئ، و متعرض معنى نشده، و او توهم كرده كه هر دو يكند، و اين از عادت جوهرى استكه غالبا در موارد واضحه اكتفاء بنفس نقل مورد استعمال مىكند بى تنبيه بر معنى، و اكثر آنست كه عين عبارت خال خود - كه ابراهيم فارابى باشد در (ديوان الادب) - ايراد مىنمايد، و اين دقيقه از فيروز آبادى فوت شده به اين سبب تخيل اتحاد معنى هر دو استعمال كرده، بالجملة وضوح اين مسألة مغنى از كثرت تعرض او است.
اكرام: گرامى كردن است، چه بحسب واقع و چه بحسب معامله و رفتار، چنانچه تكريم بهر دو اعتبار نيز استعمال مىشود.
و معنى مقام در فقرات سابقه مستوفى بيان شد.
و در شرح اين فقره شريفه دو مطلب است:
مطلب اول در اكرام سيد الشهداء عليه السلام است كه عبارت از الطاف الهيه است كه در حق آن جناب شده، و آن بر سه قسم است: جنسى، و نوعى، و شخصى.