(امالى) ابن الشيخ رضى الله عنهما نيز موجود است كه شمر بن ذى الجوشن را كيسان ابو عمره در باديه اسير كرده و به خدمت مختار گسيل داشت، وى به فرمود تا گردنش را بزدند، و ديگى مملو از روغن به غليان آوردند و وى را در او بيفكند و يكى از موالى آل حارثة بن مضروب سر و روى او را لگد كوب كرد (1) ولى در (نفخ الطيب) تأليف احمد بن محمد المقرى المالكى المغربى در (تاريخ اندلس) مذكور است كه شمر فرار كرد، و با اهل خود به شام رفت و از آنجا اولاد وى به اندلس آمدند، وصميل بن حاتم بن شمر ذى الجوشن در آنجا امارت يافت و امارت صميل اگر چه در (عبر) ابن خلدون و غير او هم مذكور است، ولى فرار شمر به شام درست نيايد، چه مورخين مشرق بالاتفاق نقل قتل او كردند، و تواند بود كه در فرار اول او چنانچه از ابن نما نقل كرديم اهل و اولاد خبيث او بدست نيامده باشند و متوارى شده بجانب شام كه معدن نواصب بود رفته باشند، و از آنجا به ممالك اندلس كه امروز معروف به اسپانيول وقديما مشهور به اشبانيه منتقل شده باشند، فلعنة الله عليه وعلى من انتسب بعمله اليه.
(ولعن الله امة اسرجت والجمت وتنقبت وتهيأت لقتالك) ج - و لعنت كناد خداى گروهى را كه اسبها را زين كردند و لگام زدند و به راه افتادند، و آماده شدند براى مقاتله تو.
ش - اسراج اشتقاق جعلى از لفظ سرج است كه جامد است، چه هر لفظ كه سيلان مأخوذ در معنى حدث را فاقد باشد جامد نامند، و اخذ از او بر خلاف اصل است، چه آن معنى سيلان و تحول كه لازمه مصادر است ندارد، و اين نوع از اشتقاق را جعلى مىگويند، وتعديه را كه تعريف كرده اند " بجعل الشئ ذا مصدره " مبتنى بر تغليب است يا مراد از مصدر مطلق مبدء است، و معنى