حذف متعلق نيز مفيد عموم است، پس هيچ چيز هرگز از پيغمبر بتوسط غير على نخواهد رسيد.
تو به تاريكى على را ديده اى * زين سبب غيرى بر او بگزيدهاى (مراجعه شود به صفحه 448) (وابن سيد الوصيين) ج - و اى پسر آقاى اوصياء ش - در شرح اين كلمه نيز در دو مطلب بايد سخن گفت:
مطلب اول: در اثبات وصايت آن جناب.
بدان كه وصى عبارت از كسى است كه انسان اختيار امورى كه در حيات اختيار داشت به آن كس بعد از ممات واگذارد، چنانچه اين معنى از كتب لغت ومجارى استعمالات ظاهر مىشود، و چون امور راجعه به انبياء نشر احكام و هدايت انام و اقامه نظام است، وصايت آنها نيابت در اين امور است، و ناچار اين مقام را كسى بايد متصدى باشد كه عالم به جميع ما يحتاج اليه الامة باشد، و در محاسن اخلاق ومكارم آداب كه لازمه رياست عامه است از قبيل شرافت نسب، وزهد، وجود، و شجاعت، و فضيلت از ساير خلق ممتاز باشد تا بتواند به كارهاى پيغمبرى برسد، و تتميم غرض بعثت وابقاء آثار شريعت بكند، چه در هر يك از صفات مذكوره اگر نقصى باشد در جهتى از امور خلق نقصى خواهد عارض شد، و ما چون بىطرفانه نگاه كنيم، و بى غرضانه رجوع به اخبار نمائيم علم قطعى حاصل كنيم كه در امت مرحومه كسى در اين صفات و ساير كمالات به درجه امير المؤمنين نرسيده.
اما جهت شرف راجع به غير، اول هاشمى بوده كه پدر و مادرش هاشمى باشند، پدرش ابوطالب عم و ناصر و معين پيغمبر بود، كه خدمات او در اسلام روى زمين را گرفته، و دوست و دشمن حتى نواصب و خوارج نتوانستند انكار