بلده مقدسه باشد، وبالجملة اين احتمال قوتى دارد، و بر فرض منع مىگوئيم حكم دائر مدار عنوان حاير نيست بلكه ذكر حاير از قبيل عنوان خاص موافق است با عام، و اصلا تنافى ندارد، و ظهور خبر على بن مهزيار مقدم است، واصالة عدم جواز اتمام در سفر به اين عموم منقطع است، پس اقتصار بر قدر متيقن وجهى ندارد، و اقوى جواز اتمام است در جميع بلد كربلا، چنانچه صريح نراقى ثانى، و محكى محقق در كتاب (سفر) و يحيى بن سعيد است، و در عبارت (كامل الزيارة) و منقول از سيد واسكافى محتمل است كه تعبير به مشاهد كرده اند، و تحقيق اين مسألة بيرون حوصله اين مقام است، و همين قدر بعنوان استطراد مرقوم افتاد، و تعيين مراتب احتياط تا برسد به بيست ذراع حول قبر مقدس بعد از مراجعه آنچه گذشت محل حاجت نيست، والله العالم به حقايق احكامه.
مطلب دوم در اكرام ما است به سيد الشهداء، اين هم بر سه قسم است:
اول اكرام بنعم وجود است، چه هر چه به هر كه رسد از بركت آن جناب است.
دوم اكرام با سلام و ايمان و علم وايقان است كه هر جدولى كه از كمال در حياض قلوب اهل يقين جارى است منشعب از بحر فضل او است.
سوم خصوصياتى كه از براى مؤمنين با آن جناب است مثل ثواب گريه، و ثواب مرثيه و ثواب ابكاء و ثواب زيارت، و استجابت دعا تحت قبه، و بودن شفاء در تربت مقدسه كه بعضى از آنها از بركت آن وجود مقدس بالخصوص به شيعيان مىرسد، و تفصيل اين نعمتها در كتب مفصله به تفاريق مذكور است، و بعد از التفات به اجمال آنچه ما ذكر كرديم حاجت بتطويل بيان نيست.