آنكه در آخرت نصيبى ندارند.
و قريب به اين كلام در (كشاف) است با نسبت بروايت.
و در (بحار) از (عمده) ابن بطريق از (تفسير ثعلبى) به دو طريق اين حديث را روايت كرده (1).
وابن ابى الحديد از (امالى) ابو جعفر محمد بن حبيب آورده در ذيل حديثى مبسوط كه عمر از كعب پرسيد در اخبار شما آمده كه خليفتى از آن كيست؟ گفت بعد از پيغمبر و دو نفر از اصحابش به دشمنان او رسد كه با ايشان جنگ كرد، و ايشان با او جنگ كردند، عمر گفت: انا لله وانا اليه راجعون، و روى بابن عباس آورد و گفت شنيدم از رسول خداى شبيه اين كلام، شنيدمش كه مىگفت " ليصعدن بنو امية على منبري ولقد رأيتهم في منامي ينزون عليه نزو القردة، وفيهم انزل " وما جعلنا... " الاية.
و در منشورى كه معتضد بالله عباسى نوشت و امر كرد كه در بلاد بخوانند - كه ما انشاء الله در ذيل احوال بنى اميه او را بعينه مىنويسيم - مىگويد آنگاه خداى قرآنى در شأن ايشان فرستاد، و فرمود: " والشجرة الملعونة في القرآن.. " ولا خلاف بين احد انه تعالى يريد بنى اميه.
يعنى احدى خلاف نكرده كه مراد بنى امية است.
و در رساله مفاخره بنى هاشم وبنى اميه - كه تصنيف جاحظ است - مذكور است كه بنى هاشم را عقيده آنست كه شجره ملعونه بنى اميه هستند، و ناچار بنى هاشم قاطبة تا حديث صحيح نداشته باشند چنين گمان نكنند.
و هم در آن رساله است - ولى ممزوج است به كلام ابن ابى الحديد، و خصوص اين فقره اظهر آنست كه كلام جاحظ باشد، و اگر هم نباشد كلام ابن ابى الحديد