بود. جابر از امام باقر عليه السلام روايت نموده كه در ضمن بيان داستان شورا فرمود:
... چون اميرمؤمنان عليه السلام ديد كه آن گروه تصميم دارند با عثمان بيعت كنند برخاست تا بر آنان اتمام حجت كند، فرمود:
به سخنم گوش دهيد، اگر آنچه مى گويم حق است بپذيريد و اگر باطل است انكار كنيد. شما را به خدايى كه راست و دروغ شما را مى داند سوگند، آيا در ميان شما جز من كسى هست كه به هر دو قبله (در يك نماز) نماز خوانده باشد؟
گفتند: نه. فرمود: شما را به خدا سوگند، در ميان شما جز من كسى هست كه در هر دو بيعت، بيعت فتح و بيعت رضوان، شركت داشته است؟ گفتند: نه، فرمود:
شما را به خدا سوگند، آيا در ميان شما جز من كسى هست كه برادرش در بهشت دو بال زينتى داشته باشد؟ گفتند: نه. فرمود: شما را به خدا سوگند، آيا در ميان شما جز من كسى هست كه همسرش سرور زنان بهشت باشد؟ گفتند: نه...
اينك كه بر عليه خود اقرار نموديد و اين مطالب از گفتار پيامبرتان براى شما روشن شد پس از خداى يگانه بى شريك پروا كنيد كه شما را از خشم او بر حذر مى دارم، از فرمان او سرنپيچيد و حق را به اهلش بازگردانيد و از سنت پيامبرتان پيروى كنيد، زيرا در صورت مخالفت، با خدا مخالفت كرده ايد، پس خلافت را به اهلش كه حق او است واگذاريد.
آنان با اشاره به يكديگر به كنارى رفتند و به مشورت پرداختند و با خود گفتند: ما از فضل او آگاهيم و مى دانيم كه او شايسته ترين مردم به خلافت است ولى او مردى است كه هيچ كس را بر ديگرى ترجيح نمى دهد، اگر حكومت را به او بسپاريم ما را با ساير مردم در يك رديف قرار مى دهد و هيچ مزيتى براى ما قائل نمى شود، پس بايد به عثمان سپرد كه او به ميل ما رفتار مى كند. و از همين