مى فرمود: اينها جايگاههاى الهى است و دوست دارم كه در آنها پا برهنه باشم.
6 - زاذان گويد: آن حضرت به تنهايى در بازارها راه مى رفت و گمشده را راهنمايى و ضعيف را يارى مى كرد، و بر فروشنده و بقال گذر نموده قرآن را برايش مى گشود و اين آيه را مى خواند: تلك الدار الاخرة نجعلها للذين لايريدون علوا في الارض ولافسادا والعاقبة للمتقين (1) (اين سراى آخرت را براى كسانى قرار داده ايم كه در زمين قصد گردن كشى و تبهكارى ندارند، و عاقبت نيكو از آن پرهيزكاران است).
7 - امام صادق عليه السلام فرمود: اميرمؤمنان عليه السلام سواره به سوى ياران خود بيرون شد و آنها پشت سر او به راه افتادند، حضرت رو به آنان نموده فرمود: آيا كارى داريد؟ گفتند: نه، اى اميرمؤمنان، ولى دوست داريم كه تو را همراهى كنيم.
فرمود: بازگرديد، كه همراهى پياده با سواره مايه فساد سواره و خوارى پياده است. و بار ديگر پشت سر حضرتش به راه افتادند، فرمود: بازگرديد، كه صداى پاى همراهان در پشت سر مردان مايه فساد دل مردان احمق است.
8 - امام صادق از پدر خود امام باقر عليهما السلام روايت كرده كه فرمود: على عليه السلام با يكى از مردان اهل ذمه (2) همراه بود، مرد ذمى به او گفت: اى بنده خدا آهنگ كجا دارى؟ فرمود: مى خواهم به كوفه روم. سر دو راهى كه رسيدند و راه ذمى جدا شد على عليه السلام هم به راه او رفت. ذمى گفت: مگر نمى خواستى به كوفه روى؟
فرمود: چرا، ذمى گفت: پس راه كوفه را رها كردى! فرمود: مى دانم، ذمى گفت:
پس اگر مى دانى چرا همراه من مى آيى؟ فرمود: اين شرط همراهى است، از كمال رفاقت و همراهى نيكو آن است كه آدمى هنگام جدا شدن از همراهش