دشمن على بوده و او را لعن مى نموده، حقيقت روشن مى شود و خواننده لاحول گويان گويد: به به، به اين وثاقت و شگفتا از اين عدالت! (اگر اين مرد به نظر تو عادل باشد، به يقين ابن ملجم مرادى از او عادل تر است)!
3 - خالدبن عبد الله قسرى: عسقلانى گويد: ابن حبان او را در زمره ثقات آورده، ويحيى حمانى گفته: به سيار گفتند: آيا از خالد روايت مى كنى؟ گفت: او شريف تر از آن است كه دروغ بگويد. (1) ابن ابى الحديد گويد: مبرد در كامل آورده: خالدبن عبد الله قسرى كه در زمان خلافت هشام امير عراق بود بر منبر على عليه السلام را لعن مى كرد و مى گفت: (خداوندا، على بن ابى طالب بن عبد المطلب بن هاشم داماد رسول خدا و پدر حسن و حسين را لعنت كن)! آن گاه رو به مردم كرده مى گفت: آيا نام او را دقيقا بيان كردم؟! (2) اين خالد كسى است كه وقتى او را به خاطر ستمهايش و تسليم سعيد بن جبير به حجاج براى كشتن سرزنش كردند، گفت: (به خدا سوگند اگر بدانم عبد الملك جز به اين از من راضى نمى شود كه سنگ سنگ اين خانه (كعبه) را از جا درآورم به خاطر خوشايند او اين خانه را ويران خواهم كرد). (3) با اين حال آيا بر يك مسلمان رواست كه در حق او وامثالش كلمه (ثقه) را به كار برد؟! پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرموده است: (هيچ سگى با ما دشمنى نكرد جز آن كه به گرى مبتلا شد، وهيچ خانواده اى ما را دشمن نداشتند جز آن كه خانه شان ويران گشت، هر كه باور ندارد امتحان كند).
4 - عمران بن حطان سدوسى: عسقلانى گويد: عجلى او را توثيق نموده، و