قد طلق الدنيا ولم يرضها * ما همه المطعم والملبس يقطع الليل بتقديسه * يزهو به المحراب والمجلس وفي الندى بحر بلا ساحل * وفي المعالي الأصيد الأرأس إذا رقى يوما ذرى منبر * وألسن الخلق له خرس يريك من ألفاظه حكمة * يحتار فيها العالم الكيس فيا لها من رتب نالها * من دونها كيوان والأطلس - إلى قوله: - والله لولا حيدر لم يكن * في الأرض ديار ولا مكنس فليس يحصي فضله ناثر * أوناظم في شعره منبس (آتش موسى سر آن حيدر بود، آن عالم سخنگوى زبان آور و محكوم كننده).
(و آن شير درنده در روز كارزار كه مردان دلير و رزم جو از صولت او مىهراسيدند).
(به وقت برپا شدن آتش جنگ به ميدان مى شتافت و هيچ گاه در جنگ شكست نمى خورد و از ميدان نمى گريخت).
(بسا دلاورانى را كه با شمشير خود دو نيم كرد، و چون شير ژيان آنان را مىدريد).
(او پسر عموى پيامبر مصطفى و نهالى پاكيزه از شجره طيبه او است).
(او گنجينه علم خدا و خورشيد هدايت و نور درخشان او است كه هيچ گاه به خموشى نمى گرايد).
(او محل نزول وحى است كه كسى به پايه فضل او نمى رسد و با نيروى وهم حقيقت او را حدس نتوان زد).
(دنيا را طلاق داد و بدان دلخوش نكرد، چرا كه همت او خوراك و پوشاك