دخترت را به همسرى عبد الله بن اود درآر، او گفت: اود كيست؟ نه، به خدا سوگند او را همسر ندهم و كرامتى ندارد. حجاج گفت: شمشير بياوريد! وى گفت: مرا رها كن تا با خانواده ام مشورت كنم، با آنان مشورت نموده، گفتند: او را همسر ده و خود را گرفتار اين فاسق مساز، او هم چنين كرد.
حجاج به عبد الله گفت: من دختر بزرگ قبيله فزاره و دختر بزرگ قبيله همدان و بزرگ كهلان را به همسرى تو آوردم در صورتى كه اودى در كار نبود. عبد الله گفت: خدا امير را به صلاح دارد، اين را مگوييد، زيرا ما مناقبى داريم كه احدى از عرب ندارد. حجاج گفت: آنها چيست؟ عبد الله گفت: أمير المؤمنين عبد الملك هيچ گاه در اجتماع ما سب نشده است. گفت: به خدا اين منقبتى است. عبد الله گفت: و در جنگ صفين هفتاد مرد از ما همراه أمير المؤمنين معاويه بود و يك نفر هم از ما با ابو تراب نبود و او به خدا سوگند تا آنجا كه من مى دانم مرد بدى بود. حجاج گفت: اين هم به خدا منقبتى است. عبد الله گفت: زنانى از ما بودند كه نذر كردند اگر حسين بن على كشته شود هر كدام ده شتر بكشند و چنين كردند.
گفت: اين هم به خدا منقبتى است. عبد الله گفت: و هيچ مردى از ما نيست كه ناسزا و لعن على را بر او عرضه كنند جز آن كه چنان كند و حتى دو فرزندش حسن و حسين و مادرشان فاطمه را هم بيفزايد. حجاج گفت: اين هم به خدا منقبتى است. (1) 48 - علامه كراجكى گويد: در سرزمين شام گروههايى به نام بنوسراويل، بنوالسرج، بنوسنان بنوملحى، بنومكبرى، بنوطشتى، بنوقضيبى وبنو درجا هستند.
بنوسراويل اولاد كسى هستند كه لباس حسين عليه السلام را ربود.
بنوسرج اولاد كسانى هستند كه اسبهاى خود را براى كوبيدن بدن حسين عليه السلام