حوله اى بر دوش داشت و از سرما مىلرزيد، گفتم: اى امير مؤمنان، خداوند براى تو و خانواده ات بهره اى از اين بيت المال قرار داده و با اين حال با خود چنين مى كنى؟! فرمود: به خدا سوگند كه من هيچ از اموال شما (مردم كوفه) براى خود ذخيره نكردم و اين هوله اى است كه از خانه خود - يا از مدينه - آورده ام. (1) 14 - و فرمود: به خدا سوگند كه چندان پيراهن خود را وصله زدم كه از وصله زن آن شرم مى دارم، شخصى به من گفت: آيا هنوز دست از اين لباس بر نمى دارى؟ گفتم: از من دور شو كه شب خوابان در صبح گاه شبروان را ستايش كنند. (2) در توضيح روايات اين باب بايد گفت كه: اين روايات دلالت دارد بر آن كه حاكمان اسلامى را لازم است كه زندگى خود را از لحاظ اقتصادى با قشر ضعيف جامعه هماهنگ كنند تا فقر بر تهيدستان فشار نياورد و توانگران در اثر ثروت سركشى نكنند، و تا فقير در جامعه وجود دارد كه دخلش به خرجش نمى رسد اين كار بر حاكمان لازم است، و از همين رو درباره سيره حضرت قائم عليه السلام وارد است كه آن حضرت از سيره امام على عليه السلام در خوراك و پوشاك پيروى مى كند، اما هر گاه امام يا ولى فقيه شرعى دستى بر حكومت نداشت و حكمش جارى نبود شرايط او مانند ساير مردم بوده و مى تواند به طور عادى زندگى نمايد و لباس بپوشد، زيرا بهترين لباس هر زمانى لباس عرفى مردم همان زمان است.
بنابر اين معيار كلى در اين امور براى حاكم هماهنگى با قشر ضعيف جامعه است، اما هر گاه فقر و تنگدستى از جامعه رخت بربست شايسته ترين كسى كه بايد از نعمتهاى الهى بهره مند شود حاكم اسلامى و ولى شرعى است.