روايت كرده است. از ابان بن محمد بن ابان بن تغلب روايت شده كه گفت از پدرم شنيدم مى گفت: با پدرم (ابان) بر امام صادق عليه السلام وارد شديم، تا چشم حضرت به او افتاد دستور داد بالشى براى او نهادند و با او دست داد و در آغوشش كشيد و از حال او پرسيد و به او خوشامد گفت. و هر گاه پدرم به مدينه مى آمد مردم گرد او حلقه مى زدند و ستون (مسجد) پيامبر را براى او خالى مى كردند. (1) 3 - اصبغ بن نباته: ابن حجر عسقلانى گويد: اصبغ بن نباته تميمى حنظلى ابو القاسم كوفى، از عمر وعلى وحسن بن على وعماربن ياسر وأبى ايوب روايت كرده است... ابن سعد گفته: او شيعى بوده و در روايتش ضعيف شمرده مى شده و رئيس مأموران انتظامى على بوده است... ساجى وقرطبى گفته اند: حديث او ناشناخته است. ابن عدى گفته: در بيشتر رواياتى كه از على نقل نموده احدى با او موافقت نداشته و ضعف او آشكار است. جوزجانى گفته: او منحرف است. بزار گفته: بيشتر احاديثى را كه از على روايت كرده غير او روايت نكرده است. عقيلى گفته: او معتقد به رجعت بوده است. ابن حبان گفته: او مفتون دوستى على بوده، لذا خيال بافى هايى كرده و از اين رو مستحق ترك گرديده است. (2) آرى اين مرد بزرگ جرمى جز دوستى و نزديكى با على عليه السلام نداشته است:
حب على كله ضرب * يرجف من خيفته القلب (دوستى على ضربه اى است كه دل از بيم آن مىلرزد).
شعبى گويد: ما از على ديده ايم! با دوستى او دنياى خود را از دست مى دهيم