طلبد، فرمود: خواهم خواست. سپس برخاست و نماز گزارد، چون دست به دعا برداشت، گوش فرا دادم، مى گفت: خداوندا! به حق على در نزد خودت على را بيامرز! گفتم: اى رسول خدا اين چه دعايى است؟ فرمود: مگر از تو گرامى تر نزد خدا هست كه او را به درگاه خدا شفيع سازم؟! (1) در اينجا نظر خواننده را جلب مى كنم به اين نكته كه جزء يك چيز هرگز از اصل آن جدايى نمى پذيرد و اگر آن را جدا كنند باز هم جزء آن محسوب مى گردد.
10 - رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: نسبت على با من چون سر با بدن من است. (2) علامه مناوى در شرح آن گويد: اين سخن مبالغه در شدت اتصال و پيوند آنها با يكديگر است.
11 - و نيز فرمود: على از من است و من از على، و كسى از سوى من پيامى نرساند جز خودم يا على.
مناوى در شرح آن گويد: يعنى در اختصاص و محبت و ديگر چيزها با يكديگر اتصال و پيوند داريم. حرف (من) در اينجا من اتصاليه ناميده مى شود، گويند (فلانى از فلانى است) بدين معناست كه گويى قسمتى از وجود او با ديگرى يكى است به جهت آميختگى آنها به يكديگر... و ظاهرا بايد مى فرمود:
(كسى جز على از سوى من نمى رساند) و اين كه كلمه (خودم) را هم آورد براى تأكيد معناى اتصال است. (3) 12 - على عليه السلام فرمود: نسبت من با احمد صلى الله عليه و آله و سلم نسبت كف دست با دست، و