واحدى بوديم تا در صلب عبد المطلب از هم جدا شديم، نبوت و رسالت در من قرار گرفت و وصيت و امامت در تو. (1) 25 - پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: چون خداوند آدم را آفريد و از روح خود در او دميد، وى به جانب راست عرش نگريست و پنج شبح را در نور به حال سجده و ركوع ملاحظه كرد. گفت: پروردگارا! آيا پيش از من كسى را از گل آفريده اى؟
فرمود: نه، اى آدم. گفت: پس اين پنج شبح كه در شكل و شمايل خود مى بينم كيستند؟ فرمود: اينان پنج تن از فرزندان تواند، اگر آنان نبودند تو را نمىآفريدم، آنان پنج تن اند كه براى آنان پنج نام را از نامهاى خود برگرفته ام، اگر آنان نبودند بهشت و دوزخ و عرش و كرسى و آسمان و زمين و فرشتگان و آدميان و پريان را نمىآفريدم. من محمودم اين محمد، من عالى ام اين على، من فاطرم اين فاطمه (2)، من احسان ام اين حسن، و من محسن ام و اين حسين، به عزت خويش سوگند كه كسى با داشتن ذره اى از دشمنى يكى از اينان بر من وارد نشود جز آن كه او را به آتش دوزخم برم و باك ندارم. اى آدم، اينان برگزيدگان از خلق منند، خلق را به سبب آنان نجات مى دهم و يا هلاك مى سازم، هر گاه به من حاجتى داشتى دست توسل به دامان اينان زن. (3) 26 - روايت است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه السلام فرمود: من و تو دو پدر اين امتيم. (4)