على چيزى بگويى! فرمود: على جان من است، مگر ديده اى كه كسى درباره خود چيزى بگويد؟!... (1) 4 - رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم (به نمايندگان ثقيف) فرمود: سوگند به خدايى كه جانم در دست او است يا نماز مى خوانيد و زكات مى پردازيد يا آن كه مردى را به نزدتان گسيل مى دارم كه به منزله جان من است. (2) 5 - از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم درباره برخى از يارانش پرسش كردند و حضرت پاسخ داد، كسى گفت: پس على چه؟ فرمود: تو از مردم پرسيدى و از خودم كه نپرسيدى! (3) (يعنى على عليه السلام به منزله خود من است و هر شناختى كه از من داريد على نيز همان گونه است).
6 - رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم هنگام مباهله با نصاراى نجران فرمود: خداوندا! اين (على) جان من است و او نزد من با جانم برابر است، خداوندا! اين (فاطمه) برترين زن جهان است. خداوندا! اينها (حسن و حسين) دو فرزند و نوه من اند، من در جنگم با هر كه آنان با او در جنگند، و در صلح و سازشم با هر كه آنان با او در صلح و سازشند. (4) 7 - امام صادق عليه السلام فرمود: در جنگ احد هنگامى كه همه از اطراف پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم گريختند، حضرت رو به آنان كرده، مى فرمود: من محمدم، من رسول خدايم، من كشته نشده ام و نمرده ام. فلانى و فلانى متوجه او شده، گفتند: اينك كه گريخته ايم نيز ما را به فسوس و مسخره گرفته است! آن گاه تنها على عليه السلام و ابود جانه سماك بن خرشه رحمه الله با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پايدار ماندند، پيامبر او را فرا خواند و