ببراءة فيها ولايتك التى * ينجو بها من ناره الثقلان (1) (من و جبرئيل و تو اى برادر، در روز قيامت در حالى كه خداى ذوالجلال مرا مى بيند بر روى صراط قرار داريم و هيچ عبور كننده اى را عبور از آنجا ميسر نيست مگر آن كس كه از سوى خداى ذوالجلال نزد من آيد با سندى كه ولايت تو در آن باشد، ولايتى كه جن و انس بدان وسيله از آتش دوزخ نجات مى يابند).
حميرى ولدى الصراط ترى عليا واقفا * يدعو اليه وليه المنصورا الله اعطى ذا عليا كله * وعطاء ربى لم يكن محظورا (2) (و در نزد صراط على را بينى كه ايستاده و دوست مورد حمايتش را نزد خود فرا مى خواند. خداوند همه اين مقامات را به على بخشيده است، و بخشش پروردگار من باز داشتنى نيست).
عبدى واليك الجواز تدخل من شئت * جنانا ومن تشاء جحيما (3) (وجواز در اختيار توست، هر كه را خواهى به بهشت و هر كه را خواهى به دوزخ در مى آورى).