پير مرد گفت: الله اكبر! اى ابا جعفر، اگر من بميرم بر رسول خدا وعلى وحسن و حسين وعلى بن الحسين وارد مىگردم و ديده ام روشن مى شود و دلم خنك مى شود و آرام دل مى يابم و با شادى و خوشى فرشتگان بزرگوار نويسنده اعمال را ديدار خواهم كرد اگر جانم به اينجا برسد، و اگر زنده بمانم آنچه را كه مايه روشنى چشم من است خواهم ديد و با شما در برترين مراتب انسانى و درجات بهشتى خواهم بود؟!
آن گاه شروع كرد به هاى هاى گريستن تا آن كه روى زمين افتاد و اهل خانه همه از ديدن حال وى به گريه و ناله افتادند. امام باقر عليه السلام پيش آمد و با انگشتان مبارك اشك را از پلكهاى او پاك مى كرد و به زمين مى ريخت، آن گاه پير مرد سر بلند كرد و به امام گفت: اى فرزند رسول خدا، فدايت شوم دست خود را به من بده. حضرت دست خود را پيش برد و او دست حضرت را برد و روى چشمها و گونه خود نهاد، آن گاه پيراهن خود را بالا زد و دست امام را روى شكم و سينه خود نهاد، سپس برخاست و گفت: سلام بر شما، و به راه افتاد. امام باقر عليه السلام شروع كرد به پشت او نگريستن، سپس رو به آن جمعيت كرد و فرمود:
هر كه دوست دارد به مردى از اهل بهشت بنگرد بايد به اين مرد بنگرد.
حكم بن عتيبه گويد: من هيچ گاه مجلس ماتمى شبيه اين مجلس نديده بودم. (1) پس از ملاحظه اين اخبار كه مشتى از خروار است بايد دانست كه حضور پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم وامير مؤمنان و اولاد او عليهم السلام بر بالين محتضر از عقائد و ويژگيهاى طايفه اماميه است و اين مطلب به اجماع بزرگانشان و نقل متواتر به ثبوت رسيده و آن را از مسلمات دانسته به گونه اى كه هيچ شك و ترديدى در آن راه ندارد تا آنجا كه اين مسأله در نظر آنان چون يكى از ضروريات مذهبشان به شمار