پاسخ دهد و از منبر فرود آمد. (1) دو - مقاتل بن سليمان، ابراهيم حربى گويد: مقاتل بن سليمان در مجلسى نشست و گفت: (از من بپرسيد از هر چه زير عرش است تا آنچه در پستوى خانه ها مىاندوزيد). مردى گفت: هنگامى كه آدم حج كرد سر او را كه تراشيد؟
سليمان گفت: اين پرسش كار شما نيست بلكه خدا خواست كه مرا به سبب عجبى كه به من دست داده بود گرفتار سازد. (2) سه - سفيان بن عيينه گويد: روزى مقاتل بن سليمان گفت: (مرا از عرش به پايين بپرسيد)، كسى گفت: اى ابو الحسن، آيا مى دانى دل و روده مورچه در قسمت جلوى بدن آن است يا در قسمت عقب آن؟ شيخ متحير ماند و ندانست چه بگويد. سفيان گفت: به گمان من اين عقوبتى بود كه وى گرفتار آن شد. (3) چهار - قتاده، موسى بن هارون حمال گويد: خبر شدم كه قتاده به كوفه آمد و در مجلسى نشست و گفت: (مرا از سنتهاى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بپرسيد تا شما را پاسخ دهم). گروهى به ابو حنيفه گفتند: تو برخيز و از او بپرس. ابو حنيفه برخاست و گفت: اى پسر خطاب، چه گويى درباره مردى كه از همسرش غايب شده و همسرش ازدواج كرده، سپس شوهر اول آمده و بر او داخل شده گويد: اى زن بد كاره، با اين كه من زنده ام تو شوهر كرده اى؟! آن گاه شوهر دوم وارد شده و گويد: اى زن بد كاره، تو با آن كه شوهر داشته اى شوهر دوم كرده اى؟! آيا لعان اينها چگونه بايد صورت گيرد؟
قتاده گفت: آيا چنين چيزى رخ داده؟ ابو حنيفه گفت: اگر هم رخ نداده ما خود را براى پاسخ آن آماده مى كنيم. قتاده گفت: من اين گونه پرسشها را پاسخ