و وارث علم المصطفى وشقيقه * اخا ونظيرا في العلى والاواصر (و او وارث علم پيامبر مصطفى صلى الله عليه و آله و سلم و برادر و همسان او در همه والايى ها و ويژگيهاى او است).
و در قصيده هفتم گويد:
يا برق ان جئت الغرى فقل له * اتراك تعلم من بارضك مودع فيك ابن عمران الكليم وبعده * عيسى يقفيه واحمد يتبع بل فيك جبرئيل وميكائيل واسرافيل * والملاء المقدس اجمع بل فيك نورالله جل جلاله * لذوى البصائر يستشف ويلمع فيك الامام المرتضى فيك الوصى * المجتبى فيك البطين الانزع (اى برق، چون به سرزمين نجف رسيدى به آن بگو: آيا مى دانى چه كسى در تو مدفون است؟ موسى بن عمران كليم الله و پس از او عيسى و پس از وى احمد صلى الله عليه و آله و سلم در تو نهانند. بلكه جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و همه فرشتگان عالم مقدس بالا در تو نهفته اند. بلكه نور خداى ذوالجلال كه براى بينندگان مى درخشد وتلألؤ دارد است. در تو امام مرتضى، در تو وصى برگزيده مصطفى، در تو آن مرد پر از علم و بركنده از شرك و كفر خفته است).
منظور از آن كه همه فرشتگان و پيامبران در تو نهفته اند آن است كه على عليه السلام حاوى همه فضائل آنهاست.
هذا ضمير العالم الموجود عن * عدم و سر وجوده المستودع (اين باطن عالمى است كه از كتم عدم به وجود آمده و سر پنهان وجود آن است). سر وجود عالم همان مصالحى است كه در ايجاد آن به سبب و به خاطر محمد و آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم نهفته است.
هذا هو النور الذى عذباته * كانت بجبهة آدم تتطلع